روز های زندگی

گاهی اوقات دلم می خواهد که کسی باشد که بدون آنکه از بهم ریختن کلاسم بترسم سرم را روی شانه اش بگذارم و اشک بریزم!

روز های زندگی

گاهی اوقات دلم می خواهد که کسی باشد که بدون آنکه از بهم ریختن کلاسم بترسم سرم را روی شانه اش بگذارم و اشک بریزم!

قاتل کیست؟ (8)

پست هشتم

کلانتری شماره 18---دفتر سرگرد............همان روز........... ساعت 11 صبح

بار دیگر قتلی دیگر رخ داده. به همان قصاوت. بار دیگر کلانتری شماره 18 به خروش آمده و اکیب سرگرد که تشکیل شده از کاویان،فروز و البته مسئول ثبت گزارشات اصلانی ؛ دور میز کنفرانس ؛گرد هم آمدند. بعد از یک ماه باز در همان تاریخ و در همان ساعت یافتن جسد قبلی، جسدی دیگر پیدا شده است.

کاویان تمام افراد حاضر را که گرد میز کنفرانس شسته و هر یک غرق در افکار خود بودند؛ با سرفه ای مصلحتی به جمع باز  آورد. و خیره در چهره ی متفکر و متجب من شروع کرد:

_مقتوله تینا روزبه............27 ساله.........کارشناس ارشد مدیریت صنعتی...............فرزند تکین روزبه ............سرمایه دار بزرگ ایرانی و یکی از شرکای پروژه ی عظیم همکاری صنعتی ایران و روسیه.............به مدت یکساله که به تنهایی ساکن اون باغ بوده و در این مدت فقط همین دختر به اسم سما بابایی که البته هر دو اعتیاد داشتند به اون باغ رفت و آمد داشته که در حال حاضر در بازداشت موقته چون ازش مواد گرفتن البته فقط در حد استفاده شخصی که همکاری کرد و اسم توزیع کنند رو به بچه های مبارزه با مواد داده. ولی هیچ چیزی در مورد تینا نمی دونه. یعنی فقط 2 ماهه که باهم اونم به خاطر تهییه مواد رابطه دارن. همسایه ها هم دیشب هیچ سر و صدایی دال بر دعوا یا ورود و خروج مشکوکی رو ندیدن. بررسی صحنه جرم هم که.......

فروزش به میان حرف او آمد و ادامه داد:

_بررسی صحنه با من بود! بررسی صنحه جرم و مقایسه اون با قتل قبلی نشون داد که این بار بر خلاف قتل قبلی در همان محل کشف به انجام رسیده چون هیچ مدرکی دال بر جابه جایی جسد نبوده و دیگه اینکه با جست و جوی منزل مقتوله لباس ها و عینک مارک دار زن همراه کیان در عکس هم پیدا شد همچنین با همکاری بچه های بخش سایبری تونستیم  از لب تاپ و تبلت و گوشی روزبه پیام های مبادله شده بین اون و کیان رو به دست بیاریم هیچ چیز به درد بخوری پیدا نشد غیره یه مشت متن عاشقانه و هنوز دلیل حضور کیان در کرمان رو هم که بنابر صحبت های ساموئل کیان به درخواست تینا بوده هم نمی دونیم. همچنین متنی که با توجه به بررسی های محلی با خون بر کفت استخر نوشته شده بود خطاب به شما بود..........

به این جای حرفش که رسید خیره در صورت من منتظر عکس العملم بود ولی من شوک زده تر از اون بودم که کاری بکنم فقط یادم بود که باید نفس بکشم. با کمی مکث فروزش عکسی که از نوشته گرفته بود به سمت من گرفت..............

«««« سرگرد جیلانی عزیز به خاطرپیدا کردن هویت کیان که احتمالا با همفکری دکتر داد بوده بهتون تبریک می گم!بی تعارف دور از انتظارم بود. »»»

منتظر باش 
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.